یک شب ازآبی چشمان تو باران بارید
آسمان دل من اشک فراوان بارید
نظم باران نگاه تو پس از یک رویا
رفت و آشفته ترین برف زمستان بارید
من نشستم که تو در خاطره ام بنشینی
و نشستی تو و یک ابر گلستان بارید
آسمان دل من صاف تر از آینه است
با نگاه تو هم از آینه باران بارید
یک شب از دفتر چشمان تو خواهم پرسید
که چرا بی خبر از گریه ی یاران بارید؟